نوشته شده توسط : Atlas

با سلام

در زندگی پر از دغدغه امروزی ، جائیکه مهر و محبت جای خودش رو به زندگی خشک و صنعتی داده ، صحبت از عشق و عاطفه میتونه چراغ گرمابخشی باشه توی سرمای زندگی های فانتزی. امیدوارم مطالب این وبلاگ بتونه ذره ای هم که شده راه های خوشبختی رو نمایان تر بکنه .

با آرزوی موفقیت برای همه شما



:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 319
|
تعداد امتیازدهندگان : 287
|
مجموع امتیاز : 287
تاریخ انتشار : 3 فروردين 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

ازدواج زوج‌ها در طول زندگی مشترک وارد فازهای مختلفی شود، زمانی که زوج‌ها صاحب فرزند می‌شوند میزان شادی آن‌ها کاهش پیدا می‌کند. زمانی که کودکان بزرگ شده و والدین را ترک می‌کنند زوج‌ها حس می‌کنند روابط آن‌ها وارد فاز جدیدی شده و دوباره از سر گرفته می‌شود.
آیا شما هم زوج‌هایی را دیده‌اید که حتی با وجود گذشت ده‌ها سال از زندگی مشترکشان هنوز هم شدیدا به یکدیگر علاقه دارند و مشکلات زندگی و کارهای سخت خانه و محل کار هیچ تاثیری روی حس آن‌ها نسبت به یکدیگر نگذاشته است؟




:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

ما در موقعیت‌های گوناگون زندگی روزمرّه، عواطف و هیجانات فراوان و متفاوتی را تجربه می‌کنیم که تا حدّ زیادی بر تصمیم‌گیری‌ها، اَعمال و افکار ما تأثیر می‌گذارند؛ امّا از آن جا که بشر متمدّن امروز، سعی دارد رفتار خود را بیشتر به تعقّل و تفکّر نسبت دهد، بنا بر این، ارزش کمتری برای عواطف بشری قائل است. گویی عواطف، در کل موجودیت و هستی انسان، در مرتبه پایین‌تری از عقل قرار دارد، گرچه به لحاظ تکاملی، قبل از این که انسانِ به ظاهر منطقی و متفکّر امروز وجود داشته باشد، عواطف و هیجانات، برای میلیون‌ها سال در سازگاری اجداد ما با شرایط محیط، نقش بسیار مهمّی داشته‌اند و هنوز هم بشر، بدون عاطفه، احساس پوچی می‌کند؛ چرا که بسیاری از مفاهیم زیباشناختی، از عواطف بشر سرچشمه می‌گیرند و گذشته از این، هیجانات، در ادامه بقای ما نقش کلیدی دارند. ازدواج، نمونه بارزی است از تبادل هیجان‌ها و عواطف مثبت انسانی نسبت به انسان دیگر که حالتی از شادکامی (Happiness) یا همان رضایت از زندگی» است.


 



:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : شنبه 6 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

 

 

 

اگر شما نموداری از زندگی آمریكایی‌ها از زمان پایان جنگ جهانی دوم ترسیم كنید، ‌مشاهده خواهید كرد هر خطی كه مربوط به پول و چیزهایی است كه با پول می‌توان خرید اوج گرفته است . درآمد منطبق با تورم هر آمریكایی تقریباً سه‌برابر شده، ‌اندازه‌های خانه‌های جدید بیش از دو برابر شده است، هر خانواده تقریباً سه ماشین دارد و طراحی و ساخت چیزهایی كه در نیم قرن پیش تنها در حد آرزو بودند در حال حاضر ممكن است. اما اگر شما نموداری از میزان شادی مردم آمریكا از زمان پایان جنگ جهانی دوم ترسیم كنید، خواهید دید كه در این میزان هیچ تغییری صورت نگرفته است. در نظرسنجی‌های مركز افكار سنجی ملی در دهه 1950، حدود یك سوم آمریكایی‌ها خودشان را «شاد» توصیف كردند. این مركز نظرسنجی‌های مشابهی از آن زمان تا به حال انجام داده كه نشان می‌دهد این درصد تاكنون ثابت مانده است.

 


 

 



:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : جمعه 5 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

 

 

اگر می خواهید از زندگی تان لذت ببرید ، باید در حال زندگی کنید .آنوقت لذت ها را چند برابر احساس خواهید کرد.

دیروز تاریخ است و فردا افسانه، اما امروز گنج است. این یکی از پرمعناترین جملاتی است که شنیده ام. تا حالا با خود فکر کرده اید که چقدر از لحظه های نقد خود را فدای آینده نسیه و گذشته در گذشته کرده اید؟
زندگی کردن در لحظه یا حال به معنی آن است که با تمام حواس خود ، هشیار و آگاه به زمان حال باشیم. این به معنی آن است که به گذشته فکر نکنیم یا در آن ساکن نشویم و نیز مضطرب و نگران آینده نباشیم.

وقتی ما توجه خود را به زمان حاضر یا حال می دهیم، بر روی کاری که در دست داریم تمرکز می کنیم. ما تمام توجه خود را به آنچه که بایستی انجام بدهیم ، متمرکز می کنیم و تا رسیدن به نتیجه پیش می رویم.

تصور هر لحظه زندگی ، ما را وادار می کند که ارزش آن لحظه را طولانی تر و معنادارتر سازیم. وقتی که در لحظه زندگی می کنیم ، بجای جستجوی کمیت زمان، از هر دقیقه لذت می بریم و آن را مزه مزه کرده و کمیت را فدای کیفیت نمی کنیم.

 

البته، این به معنی آن نیست که برنامه ای نداریم، اهداف خود را مشخص نکرده یا خود را برای آینده آماده نمی کنیم. ما تمام این امور رامی توانیم انجام دهیم و در عین حال از هر لحظه لذت ببریم، درست به همان شکلی که بر ما آشکار می شود.

«کودکان در ذهن شان گذشته و آینده ندارند ، آنها از زمان حال لذت می برند ، کاری که تعداد معدودی از ما انجام می دهیم.»

زمانی که ما خودمان را برای زندگی در لحظه آموزش می دهیم ، خود را در آن لحظه فرو می بریم و زیبایی آن را کشف می کنیم. ما یاد می گیریم که روی انرژی خود تمرکز و آن را مدیریت کنیم ، برای اینکه هر لحظه را بشماریم، بایستی پذیرای آن باشیم. هر کاری که انجام می دهیم و با هر شخصی که در ارتباط هستیم، تمام توجه خودمان را به آنها اختصاص دهیم. اگر به گلایه هایی که زوج ها از هم دارند توجه کنید علت خیلی از آنها غایب بودن از لحظه ای است که در آن قرار دارند.

ما حتی زمانی که استراحت می کنیم ، در عوض تمدد اعصاب و لذت بردن از خلصه یک چرت کوتاه مشغول بررسی کردن موانع و مشکلات خود می شویم و به زودی می بینیم که خواب از چشمانمان پر گشوده و رفته است. استفاده کامل از لحظه به ما فرصتی برای دوباره تازه شدن می دهد.
اگر مدام خطاهای گذشته را به رخ هم بکشیم فرصت خوشبختی را از دست می دهیم اما وقتی ما قدر هر لحظه را می دانیم و درس های آن را برداشت می کنیم، آگاهانه هدفمند و مسوولانه زندگی می کنیم.

وقتی در گذشته زندگی می کنیم و اجازه نمی دهیم که تجارب دردناک، اشتباهات پیش آمده یا روزگار سخت بگذرند ، ما خود را به حال و آینده ای مشابه محکوم می کنیم ، ما باید بپذیریم که نمی توانیم گذشته را تغییر بدهیم، دارایی ما لحظاتی است که در آن به سر می بریم، سپس به پایان می رسد و به جلو حرکت می کنیم. زندگی در لحظه به معنی آن است که اجازه بدهیم گذشته عبور کند و به آینده اعتماد کنیم. اگر ما مثبت و به زمان حاضر خوش بین باشیم ، آینده ما نیز مثبت و امیدبخش خواهد بود. شاید وقت آن است که به کودکی برگردیم. زیرا:

«کودکان نه گذشته و نه آینده دارند، آنها از زمان حال لذت می برند، کاری که تعداد معدودی از ما انجام می دهیم.»

 

 



:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : پنج شنبه 4 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

معمولاً اینطور گفته می‌شود که برونگرایی بیشتر از آنکه رفتاری اکتسابی باشد، خصیصه‌ای است که با آن به دنیا می‌آیید و خودتان نقشی در انتخاب،کاهش یا افزایش آن ندارید حتی اگر این موضوع درست باشد، و شما فردی کاملاً درونگرا هم باشید اما باز هم امیدی برای کسب برخی خصوصیات افراد برونگرا وجود دارد.
برای ایجاد تغییر و تحول در خودتان باید همیشه سه اصل را رعایت کنید:

۱) با گروه‌های مختلف مردم راحت باشید

۲) ملاقات با دیگران را زیاد بر خودتان سخت نگیرید

۳) بدون نگرانی از اینکه چه باید بگویید باب گفتگو را باز کنید.

● چگونه برونگرایی را در خود تقویت کنید
شما می‌توانید بدون اینکه دست به تغییر شخصیت خود بزنید، و فقط با برداشتن چند گام ساده مهارتهای برونگرایی را در درونتان ایجاد کرده و تقویت کنید.
برای شروع و در اولین گام باید سعی کنید بیشتر وقت خود را با دیگران بگذرانید. اگر احساس می‌کنید با قرار گرفتن درموقعیت‌هایی که به معاشرت با تعداد زیادی از افراد نیاز دارد، تحت فشار قرار می‌گیرید و معذب می‌شوید، مطمئن
باشید که این موضوع زیاد ارتباطی به ساختار شخصیتی شما ندارد و تنها با این دلیل است که تجربه حضور در چنین موقعیت‌هایی را نداشته‌اید.
برای برداشتن گام اول ابتدا به یک پیش گام احتیاج دارید، به دلیل اینکه شما تا بحال فردی برونگرا نبودید برای ملاقات و معاشرت با دیگران انگیزه لازم را نداشتید، و تا زمانیکه این انگیزه در شما ایجاد نشود، نمی‌توانید برونگرا شوید.
اگر در چنین حلقه انزوا‌طلبانه‌ای گرفتار شوید، برای خلاص شدن و شکستن آن دو راه بیشتر ندارید.

۱) به دنبال فعالیت‌های گروهی مورد علاقه خود بگردید.

۲) پیله تنهایی که به دور خود تنیده‌اید را پاره کنید.

▪ به دنبال فعالیت‌های گروهی مورد علاقه خود بگردید:

یکی از موانعی که راه اجتماعی شدن را بر بسیاری از افراد درونگرا سد می‌کند، این است که نمی‌توانند فعالیت‌های اجتماعی مورد علاقه خود را به درستی پیدا کنند.
شما می‌توانید افرادی را شناسایی کنید که از بودن در کنار آنها لذت می‌برید و در معیت آنها به انجام فعالیت‌های دسته‌جمعی بپردازید. قرار نیست که شما با هر تیپ آدمی در ارتباط باشید و معاشرت کنید، چرا که سنگ بزرگ علامت نزدن است، قدم به قدم و آهسته‌آهسته خود را با وضعیت جدید وفق دهید، این روش نقطه شروع مناسبی خواهد بود.


▪ پیله تنهایی خود را پاره کنید:
در درون تمام افراد درونگرا ترسی ناخودآگاه نسبت به قرار گرفتن در محیط‌های اجتماعی وجود دارد. راهکار دومی که به شما پیشنهاد می‌کنیم این است که این ترس‌ها را دور بریزید.

همه افراد برای خود یک حریم خصوصی دارند که در مورد افرادی که به شدت برونگرا هستند، این حریم محدود شده و زیاد به چشم نمی‌آید. اما افراددرونگرا برای خود حریم خصوصی گسترده‌تری قائل هستند.
پس در نتیجه برای اینکه فردی اجتماعی باشید باید این حریم خصوصی را محدود کنید و زیاد خود را در پیله تنهایی‌تان محصور ننمایید. اگر یک‌بار دست به این کار بزنید، تکرار آن برایتان راحت‌تر خواهد شد.
بطور مثال اگر تازه به یک ساختمان نقل مکان کرده‌اید و مواجه با همسایه‌های جدید چندان هم کار ساده‌ای به نظر نمی‌آید، برای غلبه بر این ترس می‌توانید هر روز صبح شما برای سلام کردن پیش قدم شوید.
البته لازم به ذکر است که لازم نیست از همان شروع کار گام‌های بیش از حد بلندی بردارید، همیشه مسیرهای جدید را با گام‌های کوتاه شروع کنید تارفته‌رفته به شرایط جدید عادت کنید.


▪ هنر خوب صحبت کردن را یاد بگیرید
درست است که خوب گوش دادن مهارت بسیار مهمی است و شاید در بیشتر مواقع مهمتر از خوب صحبت کردن باشد، اما به‌هرحال خوب صحبت کردن خصیصه ایست که در بین تمام افراد درونگرا مشترک است.
پس شما هم اگر می‌خواهید خود را در این گروه جای دهید باید زره و کلاه خود به تن کرده و به جنگ سکوت بروید و بتوانید بی‌وقفه حرف بزنید. اما خوب می‌دانید که در عمل توانایی چنین کاری را ندارید.
مطمئناً شما و تمام درونگراها بر این عقیده‌اید که بهترین گفتگوها آنهایی هستند که به عنوان متکلم نقش کمی در آن داشته باشید، و به عنوان یک درونگرا خوب می‌دانید که از بودن در یک جمع دوستانه و تنها شنونده سخنان آنها بودن چه احساس خوبی در شما ایجاد می‌شود.
اما از همین امروز رویه خود را تغییر دهید. برای شروع تنها چند کلمه هم کفایت میکند. لازم نیست مثل یک برونگرای حرفه‌ای مسلسل وار حرف بزنید،همین که بتوانید در حد چند کلمه نظرات و احساسات خود را بیان کنید، اعتماد به نفس شما برای برخورد با موقعیت‌های اجتماعی افزایش می‌یابد.
در اینجا وقت آن شده که فوت کوزه گری افراد برونگرا را به شما یاد دهیم، این افراد بدون اینکه مطمئن باشند درباره چه موضوعی می‌خواهند صحبت کنند، باب گفتگو را باز کرده و همچنان به حرف زدن ادامه می‌دهند.
پس شما هم فقط حرف بزنید تا حرف زده باشید. شاید باز هم برای شما که به چنین روش‌های نه چندان دلچسبی عادت ندارید،  انجام چنین اعمالی کمی سخت باشد اما به‌هرحال در همین حد که برای صحبت تلاش کنید پیشرفت خوبی محسوب می‌شود.
بالاخره روزی می‌رسد که شما هم مثل یک برونگرای واقعی بی‌وقفه حرف بزنید !

● لذت درونگرایی

در آخر اگر از حق نگذریم، در درونگرایی لذتی هست که در برونگرایی نیست. شما به عنوان یک فرد درونگرا می‌توانید از کارایی خود حداکثر استفاده راببرید. همچنین خلوت تنهایی بهترین فضا برای تفکر و کارهای خلاقانه است.
پس این درونگرا بودن چندان هم بد نیست و باعث افزایش و ارتقای مهارت‌های دیگر شما می‌شود.
ایده‌آل‌ترین روش برای بکار بستن در زندگی تلفیقی از درونگرایی و برونگرایی است. می‌توانید به کمک مهارتهای اجتماعی افراد برونگرا و آرامش ذهن ونظم و ترتیب افراد درونگرا از زندگی خود لذت برده و حداکثر استفاده را از توانایی‌های خود ببرید.
اصلاً‌ مهم نیست تست‌های روانشناسی چگونه درباره شما قضاوت کنند.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 486
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas

در دنیایی زندگی می‏کنیم که مملو از انسان‏های بد‏شانس، فقر، خشونت، استرس، رقابت و انواع گوناگونی از غصه و ناراحتی است. این مسائل محیط اطراف ما را در برگرفته‏ اند. پس بدیهی است که بخشی از تفکر روزمره ما به این مسائل و مشکلات معطوف شود. اما عقیده پذیرفته شده بر این است که رهایی از این شرایط تنها در دست خود انسان‏هاست. در حقیقت این خود انسان‏ها هستند که هم می‏توانند خود را درگیر مشکلات غمبار زندگی کرده و در عین حال محیط شاد و با طراوتی برای خود ایجاد کنند.

تغییر نگرش

این نخستین گام و در عین حال مهمترین بخش از فرآیند شاد کردن محیط زندگی است. براساس این استراتژی فرد باید به این نتیجه برسد که از لحاظ روحی و روانی نیز باید خود را آماده پذیرفتن شرایط محیطی جدیدی کند. زمانی که شخص درگیر مسائل مختلف زندگی است و دوست دارد که پذیرای شادی و نشاط باشد، به نوعی درگیر «تغییر» خواهد شد پس آمادگی برای این تغییر شرایط بسیار مهم است. بنابراین پیش از به خواب رفتن، ذهن خود را برای فردایی تازه و گام برداشتن به سوی از بین بردن تک‏ تک موانع در این فرآیند آماده کنید. در این صورت فردا که از خواب برمی‏خیزید بسیار سبک‏تر و با روحیه‏ تر خواهید بود.
مثبت اندیشی

یک لبخند بزرگ بزرگ...

یک لبخند بزرگ می‏تواند بهترین نشانه برای یک تفکر و روحیه شاد باشد. این کار نه تنها موجب می‏شود که احساس بهتری داشته باشید، بلکه آهنگ بهتر و شادی‏ تر برای ادامه روز و انجام سایر فعالیت‏های روزمره ایجاد می‏کند. در حقیقت با همین
تک لبخند بزرگ می‏توانید به زندگی خود آهنگ دلنشینی ببخشید. از آن گذشته با این کار توجه و علاقه شمار بیشتری از مردم را به سوی خود جلب می‏کنید، افرادی که خود عمدتاً درگیر مسائل زندگی هستند و به دنبال فرار از این شرایط سراغ افرادی نظیر شما را می‏گیرند.

مراقب تنبلی فکرتان باشید

این یک خواسته طبیعی برای هر انسانی است که می‏خواهد شادی را در زندگی تجربه کند. سعی کنید همیشه خود را تیررس دیدگان افراد زیادی ترسیم کنید که حالات و رفتار شما را به صورت لحظه به لحظه دنبال می‏کنند. همیشه از ذهنتان کار بکشید. حتی اگر فرد پیر و بازنشسته‏ ای شده ‏اید، خود را سرگرم کنید تا همواره بر شمار سلول‏های مغزی‏تان افزوده شود. شطرنج بازی کنید. از انجام بازی‏های ویدئویی لذت ببرید، جدول حل کنید و با فکر کردن و پیدا کردن پاسخی مناسب برای معماهای مختلف، شرایط را برای شاد شدن یا حفظ شادی در زندگی مهیا کنید.
پیش از به خواب رفتن، ذهن خود را برای فردایی تازه و گام برداشتن به سوی از بین بردن تک‏ تک موانع در این فرآیند آماده کنید. در این صورت فردا که از خواب برمی‏خیزید بسیار سبک‏تر و با روحیه‏ تر خواهید بود.

نسبت به آنچه دارید شکر گذار باشید

همیشه به آینده و دستیابی به موقعیت‏های برتر در زندگی فکر کنید اما در عین حال از زمان حال و شرایط فعلی خود غافل نشوید. اینگونه با خود فکر کنید که در گذشته به داشتن شرایط فعلی خود غبطه می‏خورید و روزی دوست داشتید که به اینجا برسید. پس اکنون که این شرایط را به دست آورده‏ اید، به نوعی در زندگی خود شاد هستید. پس نباید شکرگزاری را فراموش کنید. در این صورت است که از هم اکنون می‏توانید به فردایی بهتر و دستیابی به موقعیت‏های کاری و درآمدزایی مناسب‏تر فکر کنید.

... و امید به خوش شانس بودن را فراموش نکنید

حتی اگر در بدترین مخمصه ‏ها نیز گیر کرده ‏اید، اگر فردا باید بدهی سنگینی را پرداخت کنید اما پول کافی ندارید و اگر رویای بزرگی در ذهن دارید اما توانایی دستیابی به آن را ندارید، امیدتان را از دست ندهید. شانس برای آن دسته از افرادی بیشتر پیش می‏ آید که امید خود را همواره حفظ می‏کنند.



:: بازدید از این مطلب : 432
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Atlas


 

ارتباط احساسی، مجموعه‏ ای از احساسات فردی‏ست که کنار هم جمع می‏شود تا بین دو نفر پیوند برقرار کند. واژه‏ ی «احساسی» به معنی برانگیختن احساسات بسیار است. این احساسات می‏تواند عصبانیت، غم، لذت، عشق یا یکی از هزاران حسی باشد که انسان‏ها تجربه می‏کنند. «ارتباط»، پیوندی‏ست با فرد یا چیزی دیگر. ممکن است شما با کسی که احساس قوی نسبت به او دارید یا عاشقش هستید، در یک رابطه باشید اما او با شما احساس دوری نماید و به ندرت در مورد احساساتش با شما صحبت کند. این نوع روابط، روابط دوستانه یا زندگی کردن کنار یکدیگر است. بدون ارتباط احساسی قوی، چنین روابطی، خیلی زود از هم پاشیده می‏شود زوج‏هایی که سعی می‏کنند در حد توانشان، بیشتر درباره‏ ی همدیگر بدانند، رابطه ‏ای احساسی بینشان ایجاد می‏شود.

نشانه‏ ی حقیقی وجود یک ارتباط احساسی، این است که هریک از دو نفر، دیگری را به درون خود راه بدهد.

از طریق مکالمه‏ ی محبت ‏آمیز و همراه با تفکر، به پیچیدگی‏های درون هم پی می‏برید و در می‏یابید که چه چیز موجب شادی طرف مقابل‏تان می‏شود، چه چیز عصبانی‏ اش می‏کند و چه‏ چیز او را به اوج لذت می‏رساند.

نشانه‏ ی حقیقی وجود یک ارتباط احساسی، این است که هریک از دو نفر، دیگری را به درون خود راه بدهد.

وقتی دو طرف، احساسات خود را با هم در میان نگذارند، ازدواج، سخت و طاقت‏ فرسا خواهد بود. در این صورت، عصبانیت، خشم و اختلاف پدید می‏آید و فقدان اعتماد، زندگی زناشویی را دچار آشفتگی می‏کند. اگر فکر می‏کنید ارتباط احساسی بین شما و همسرتان از بین رفته، باید به دنبال دلیل آن باشید؛ آیا گناهی نابخشودنی‏ست که چنین فاصله‏ ای میان شما انداخته؟ شاید در عصبانیت، چیزی گفته شده یا کاری انجام شده که منجر به درد جسمی و احساسی شده است. در همین زمان‏ها، موضوع «انکار» هم پیش می‏آید تا همه‏ چیز را برای ساختن دوباره‏ ی آن پیوند احساسی، سخت‏تر سازد. اگر خواهان سالم‏ترین رابطه‏ ی ممکن هستید، باید بدانید که چطور یک پیوند احساسی عمیق و قوی بین خود و طرف مقابل‏تان ایجاد کنید. وقتی پیوند احساسی بین شما وجود داشته باشد، همه چیز آسان‏تر می‏شود.

نکات مهم برای ایجاد پیوندی ناگستنی

1- بررسی طرف مقابل: باید متوجه شوید او به چه چیز نیاز دارد و اززندگی و از شما چه می‏خواهد، برای تحقق این امر، لازم است وقتی حرف می زند، با دقت به او گوش دهید. وقتی رازهایش را با شما در میان  می‏گذارد،  به او خوب توجه نموده و به عمق حرف‏هایش فکر کنید.

2- اعتماد: باید بین خودتان، حس اعتماد ایجاد کنید. این ستون اساسی پیوند احساسی، یک شبه ایجاد نمی‏شود و زمان می برد باید اجازه دهید این اعتماد به‏ طور طبیعی ایجاد شود.

3- حضور احساسی: هر دو شما باید از نظر احساسی در دسترس باشید. اگرعقب بکشید و حرف‏هایتان را با طرف مقابل در میان نگذارید، چنین پیوندی ایجاد نخواهد شد.

4- ابراز محبت: نباید برای نشان دادن مهر و محبت، مشکلی داشته باشید اما زوج‏هایی که رابطه‏ شان سرد شده باید تلاش کنند با هم مهربان باشند. همیشه سعی کنید شعله‏ های عشق‏تان را روشن نگاه دارید و از ابراز محبت به یکدیگر، نترسید!

5- جنگ ملایم: به هنگام مشاجره، کلمات به راحتی از دهان خارج می‏شود باید یاد بگیرید که با ملایمت بحث کنید. اگر نمی‏دانید چطور این کار را انجام دهید، می‏توانید از یک مشاور کمک بگیرید. یادتان باشد هنگام بحث هرگز گذشته را پیش‏ نکشید. در «لحظه» زندگی کنید و برای احساساتتان دلیلی محکم بیاورید.

6-  دیدن دنیا از دیدگاه او: سعی کنید دنیا را آن‏طور که او می بیند، ببینید تا بفهمید که به‏ طور واقعی کیست. برای این‏کار باید گاهی به عقب برگردید تا ببینید چرا او به آن طریق خاص عمل کرده است. ببینید نسبت به موقعیت‏های‏ مختلف، چطور واکنش می‏دهد و سعی کنید خودتان را جای او بگذارید و درمقابل از او هم‏ همین انتظار را داشته باشید.

7- غلبه بر موانع: زوج‏هایی که در ازدواج خود دچار مشکل شده ‏اند، باید قبل از ایجاد دوباره‏ پیوند احساسی، مشکلاتشان را حل کنند. هرمشکلی را با هم  بررسی کنید و سعی کنید راه حل‏هایی برای آن بیایید. وقتی‏ بزرگترین موانع و مشکلات را پشت سر گذاشتید، آن‏وقت می‏توانید پیوند احساسی فراموش شده‏ تان را از نو بسازید.

منبع: تبیان

 

 



:: بازدید از این مطلب : 401
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : چهار شنبه 3 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد